سهراب سپهری:جان گرفته

وعشق... یادگاری که در این گنبد دوّار بماند

از هجوم نغمه اي بشكافت گور مغز من امشب:
مرده اي را جان به رگ ها ريخت،
پاشد از جا در ميان سايه و روشن،
بانگ زد بر من: مرا پنداشتي مرده
و به خاك روزهاي رفته بسپرده؟
ليك پندار تو بيهوده است:
پيكر من مرگ را از خويش مي راند.
سرگذشت من به زهر لحظه هاي تلخ آلوده است.
من به هر فرصت كه يابم بر تو مي تازم.
شادي ات را با عذاب آلوده مي سازم.
با خيالت مي دهم پيوند تصويري
كه قرارت را كند در رنگ خود نابود.
درد را با لذت آميزد،
در تپش هايت فرو ريزد.
نقش هاي رفته را باز آورد با خود غبار آلود.
مرده لب بر بسته بود.
چشم مي لغزيد بر يك سرح شوم.
مي تراويد از تن من درد.
نغمه مي آورد بر مغزم هجوم.
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده برچسب:, توسط modir| |

Blog Skin

          www.bahar22.com برو بالا دوست عزيز